اندیشمندان حوزهی مصرف (۱۱): کوئنتین بل و تجملات انسان
فهم مصرف مدرن به عنوان یک بازی تمایزات و شیوههای تمایزگذاری اغلب با این مضمون همراه است که سبکهای زندگی و سلیقهها، نظامی سلسله مراتبی دارند و توسط موقعیت اجتماعی نمایندگان خود را تعیین میکنند. سبکهای زندگی اعضای هر طبقهی اجتماعی نمایندگان خود تعیین میشوند. سبکهای زندگی اعضای هر طبقهی اجتماعی کموبیش همسان است. سلیقهها در واقع سلیقههای طبقاتاند. سلیقهی پذیرفتهشدهی هر جامعه با سلیقهی طبقهی مسلط مترادف میشود.
در جامعهای که اینگونه به تصور درآید، طبقات اجتماعی در مبارزهی بیوقفهای بر سر تعیین خوشسلیقگی یا سلیقهی پذیرفتهشده درگیر میشوند که در این مبارزه اعتبار اجتماعی آنها به مخاطره میافتد. مدها، مدهای طبقاتاند و تقریبا همیشه از ردههای بالاتر جامعه سرچشمه میگیرند. این دیدگاه را کوئنتین بل در مطالعهی کلاسیکی تحت عنوان در بابت تجملات انسان به خوبی خلاصه کرده است:
«در هر جامعهی طبقاتی تقریبا بدون شک لباسها نیز طبقهبندی دارند و طبقات بالا البته از مردم عادی ولخرجترند. در هر دو مورد، ممکن است شما با وضعیتی مواجه باشید که لایههای پایینتر بخواهند با لایههای بالاتر رقابت کنند و موقعیت بالادستیهای اجتماعی خود را با پوشیدن لباسی که در اصل مخصوص از ما بهتران است به چالش بکشند. در این شرایط شما از «مد» به معنای تغییرات بیوقفه پیروی میکنید تا پیوسته در حال پیشرفت باشید» (به نقل از کتاب جامعهشناسی سلیقه، بل، ۱۹۹۲: ۴۱).
بل در سن ۳۷ سالگی و در سال ۱۹۴۷،کتاب در باب تجملات انسان را منتشر کرد که مطالعهی درخشانی در حوزههای روانشناسی، جامعهشناسی و تاریخ مُد است و در بررسی او هنر لباس هم حکایت از آرمانهای انسانی را دارد و هم به عمیقترین تناقضات ما خیانت میکند.
بل در کتابش مینویسد: «مطالعهی مُد، مطالعهای صرفا اقتصادی نیست، یک مطالعهی چند وجهی است که برای یک مورخ هم اهمیت دارد که در این مطالعه شکل نابی از تغییر رفتار اجتماعی دیده میشود، هنرمند هم در اینجا نقش دارد و در هر حال میتوان خط مستقیمی بین اقتصاد و زیباییشناسی ترسیم کرد. جذابیت این مطالعه در طبیعت زودگذر آن است که در مطالعات جامعهشناختی نقش مُد مانند مگس میوه در مطالعات ژنتیک است. در اینجا با یک نگاه میتوانیم پدیدههایی را درک کنیم که در پاسخ به اثرات مختلف متحرک و در تحول بسیار سریع هستند و نیروی فریبندهی ساکنشان که دیگر تظاهرات فعالیتهای انسانی را میپوشاند و در ابهام قرار میدهد، به حداقلترین حالت ممکن تقلیل مییابد.
شواهد فراوانی در آن و خارج از آن وجود دارد و همهی ما در زندگی، رنج و لذت ناشی از این آراستگی را تجربه کردهایم… با پیروی از مُد، ناراحتی و پریشانی را متحمل شدهایم که از نظر اقتصادی کاملا بیهوده بوده و نیازی به آن نیست. ما این کار را به خاطر چیزی انجام دادهایم که فراتر از منافع فوری ماست».
به نظر بل، ارتباطی بین اخلاق اجتماعی و اخلاق مُد و لباس وجود دارد و به زبان ساده یکی برای توصیف رفتارهای مرتبط با لباس و دیگری رفتارهای مرتبط با شخصیت است، چیزی که دانشمندان علوم شناختی دربارهی تکامل استعارهها به کار بردهاند، بل در این خصوص میگوید:
«لباس ما بخشی از وجود ماست حتی اگر نسبت به آن کاملا بیتفاوت باشیم، این احساس که لباس خوبی پوشیده شده، به کسی که آن را به تن کرده، اعتماد به نفس میدهد و بیننده را تحتتاثیر قرار میدهد مثل اینست که پارچه امتدادی طبیعی از خود انسان باشد، بنابراین برانگیختن اخلاق لباس و مُد مشکل است و به سادگی میتوان در ستایش یک لباس از صفاتی چون «خوب»، «درست»، «صحیح»، «غیرقابل تردید» و «بیاشتباه» استفاده کرد که در واقع به مباحث رفتاری تعلق دارند. در حالیکه در بحثهای مربوط به کاستی اخلاقی، لباس به طور طبیعی وارد زبان شده و از شخصیت یک نفر با الفاظی چون؛ بنجل، نخنما، ژنده، وصله پینه و شلخته صحبت میشود»
از بسیاری جهات، او عقیده دارد که مُد، مکانیسمی برای تطهیر تضادهای درونی ماست، تنشی ابدی بین نیازهای عقلانی و غیرعقلانی. در این راستا، تاریخ مُد، سهم بزرگی را با تاریخ جنسی مشترک است، هردو با تلاشهای قانونی، کوشش میکنند امیال انسان را در جهت ساختارهای اجتماعی استاندارد و قابلقبول کنترل کنند. او به دقت تجملات را توضیح میدهد و اینکه تاریخ مُد در دو زمینه تعریف میشود: یکی مسائل اخلاقی که قبلا گفته شد و دیگری مسالهی تخصصی که دورهی زمانی و موقعیت سبک لباس را دیکته میکنند، او میگوید:
«لباسهای مجلل، چه مُد روز، چه قدیمی و چه خارج از مُد، احترام و تحسین را برمیانگیزند»، بل سپس دیدگاه اقتصاددان و جامعهشناس افسانهای، تورشتاین وبلن و نظریهی معروفش دربارهی مُد را بسط میدهد که شیوههای سلیقهی مالی را به مصرف متظاهرانه، تنآسایی متظاهرانه و اسراف متظاهرانه تقسیم کرده است و بل مقولهی چهارمی با عنوان تخطی متظاهرانه اضافه میکند و هرکدام را توضیح میدهد:
مصرف متظاهرانه: سادهترین و قابلمشاهدهترین شیوهی نمایش ثروت است که تا حد امکان، تعداد زیادی اشیاء ارزشمند به لباس شخص متصل میشود. این شیوهی نمایش ثروت با تابلوهای بزرگ تبلیغات در شهر قابل مقایسه است، یعنی قصد این است که دیگران را مبهوت کرده و تحتتاثیر قرار دهد. مصرف متظاهرانه بر مراسمی که در کلیساهای قدیمی اجرا میشود، در سالنهای بزرگ موسیقی، در سینما و در تحولات نظامی برای یک شخصیت مردمی اجرا میشود، پافشاری میکنند.
تنآسایی متظاهرانه: که در آن نشان دادن قدرت خرید، سادهترین شیوهی نمایش تجملات است و از آن مهمتر نشان دادن افتخارات بیهوده است. یکی از این کارهای بیهوده، حذف کارهای فیزیکی از وظایف خدمتکاران است که لباسشان تمیز بماند و پاره نشود. لباسهایی از این دست نشاندهنده تعلق به طبقهی تنآساست که کار نمیکند و درآمدش را به شکل نمایشی عرضه میکند. ما هم اغلب این لباسها را تحسین کرده و احساس میکنیم موقر و شیک هستند. لباسهایی با کمر تنگ در دورههای مختلف وجود داشته است که نه تنها مانعی برای کارهای فیزیکی هستند بلکه، برای سلامتی هم ضرر دارند. سینهبندها هم یکی از خشنترین اجزای لباس هستند که دندهها را فشار داده و ستون فقرات را دچار انقباض کرده و در دستگاه گوارش اشکال ایجاد میکنند. لباسهایی با دامن بلند که روی زمین کشیده میشوند هم تضمین موفقیتآمیزی برای عدم تحرک پوشندهی آن و کفشهایی که هیچ کاربردی ندارند، ضمانتی برای موقعیت اجتماعی هستند.
اسراف متظاهرانه: برای تخفیف قانون تنآسایی متظاهرانه، انجام بعضی از مشاغل و کارهایی توصیه میشود که از نظر اجتماعی قابلقبول است و البته موقعیت اسراف متظاهرانه را فراهم میکند. واقعیت این است که برای پالایش تنآسایی متظاهرانه، اشکال سادهتری از نمایش تجملات لازم است که مشخصهی آن لباس نیست اما نقش مهمی در مُدسازی دارد. جذابیت عزاداریهای گرانقیمت در این است که پول دور ریخته میشود و انتظار هیچ بازگشتی وجود ندارد و این یکی از اشکال اسراف متظاهرانه است.
در حالیکه مراسم عزاداری یک موقعیت اندوهناکی است، اما اشکال مختلف اسراف متظاهرانه در زندگی روزمره جاری است. در اینجا بل به بیهودگی جنگ، فراتر از خطرات سیاسی و اخلاقی آن اشاره میکند:
برای کسانی که زندگیشان کاملا از کار تولیدی جداست این نیاز بیشتر است. لازم است طوری برنامهریزی کنند که زمان تلف شود، آنهم با مشاغلی که آشکارا بیهوده است.از نظر اقتصادی زندگیشان یک خاکسپاری ابدی است که در آن لباسهایشان مانند لباسهای سوگواری برازنده است. پس ما مشاغل نجیبی داریم که کاملا بیفایده بوده و از دیدگاه اکثریت مردم کاملا عبث هستند و در میان این مشاغل از همه مهمتر و تاریخیتر جنگ و ورزش است. اهمیت جنگ و ورزش در این واقعیت نهفته است که این مشاغل در زمانهای مختلف واقع شده و طبقهی خاصی را درگیر میکنند و نه تنها بیفایده، بلکه بسیار هم گرانقیمت هستند.
پس مصرف متظاهرانه، میزان ثروت فرد، تنآسایی متظاهرانه، میزان آسانی ثروت و اسراف متظاهرانه، فعالیت ثروتمندانه را نشان میدهد.
تخطی متظاهرانه: که هدف افراد مُد روز در شرایط اجتماعی است که تفاوتهایشان را نه تنها در نیازهای عوامانه، بلکه در عقاید عوامانه نشان دهند. این همان چیزیست که ما بیشتر در زبان، رفتار و اخلاق مُدگرایانه میبینیم تا اینکه در لباس نشان داده شود. دو عنصر جسارت و ابهام در آن قابل تشخیص است. عنصر ابهام معمولا در اصطلاحات یک صنف خاص و زبان عامیانه و در استفاده از زبان مرده و یا زبان فرانسه دیده میشود. عنصر جسارت در استفادهی نامناسب از الفاظ رکیک و زشت و یا در رد کردن استانداردهای اخلاقی بخصوص در مسائل جنسی وجود داشته است. در لباس پوشیدن هم این تخطی به شکل لباس به صورت بنر یا تابلوی تبلیغاتی عمل میکند.
منبع:
https://www.brainpickings.org/2013/09/06/quentin-bell-on-human-finery/