غایبین پلاسکو
فاجعهی پلاسکو از زمان فروریختن ساختمان تا لحظه لحظههای آواربرداری برای یافتن پیکرهای مدفون در زیر آن، یکی از وقایعی بود که اکثر مردم تهران و کل کشور را معطوف به خود کرد و در صدر اخبار و رویدادهای ایران و جهان قرار گرفت. تنها دلیل این حجم از توجه، فروریختن قدیمیترین ساختمان تجاری تهران و از دست رفتنی جمعی از هموطنان نبود، چرا که تعداد کشتههای حادثهی قطار تبریز – مشهد بیش از از دو برابر بود یا سوانح رانندگی در کشور سالانه جان بسیاری را میگیرد اما به اندازهی فاجعهی پلاسکو اهمیت پیدا نکردهاند به طوری که در یک سالی که از این واقعه میگذرد مردم عموما آن را به خاطر دارند و در هر اتفاقی که نوعی به تخریب و آتش ارتباط داشته باشد، حادثهی پلاسکو را به عنوان سند یا در قالب روایت بازخوانی میکنند همان طور که اخیرا سانحهی دلخراش نفتکش سانچی روایت دیگری از حادثهی پلاسکو را برای مردم تداعی کرد.
روایتها و تحلیلهای بسیاری منتشر شد و هرکسی از دیدگاه خودش به این مساله پرداخت، از مدیریت شهری و بافت فرسوده تا ویژگیهای فرهنگ شهری و باستانشناسی بحران. حتی به فاصلهی ۱۰ روز پس از حادثه، مجموعه مقالاتی از نویسندگان حوزهی جامعهشناسی در قالب کتاب منتشر شد که به زوایا و ابعاد گوناگون این اتفاق پرداختند. گذشت یکسال از این حادثه، زمان و فرصت مناسبی در اختیار پژوهشگران قرار میدهد تا ابعاد مختلف این حادثه را کالبد شکافی کنند. حوزهی پژوهشیام این اجازه را میدهد که پلاسکوی حادثه دیده را از نگاه جامعهشناسی مصرف تحلیل کنم.
پلاسکو بهعنوان نخستین مرکز تجاری مدرن، چه ویژگیای داشت و تفاوت آن با همتایان مدرنش در سایر نقاط جهان چه بود؟ آیا این ویژگی آنقدر اهمیت دارد که در مدیریت شهری اثرگذار باشد؟ آیا تمایز فرهنگی که در ادامه به آن میپردازم، میتواند در بروز یا جلوگیری حوادثی از این دست نقش داشته باشد؟ برای بررسی این تمایز نخست به ویژگی مراکز خرید و فروشگاهها در کشورهای اروپایی میپردازم و تفاوت آن را با مراکز خریدی مانند پلاسکو بیان میکنم.
ظهور مراکز خرید در قرن نوزدهم و در اروپا، تغییرات بسیاری را در حوزهی مصرف و فرهنگ مصرفی ایجاد کرد. تا پیش از این خرید کردن محدود به مغازههایی بود که کالاهای تخصصی را عرضه میکردند و امکان چانهزنی را به مشتریان میدادند. تولید انبوه بهواسطهی تولید صنعتی و کارخانهای، فضاهای بیشتر و بزرگتری را برای عرضهی محصولات نیاز داشت و همین «دموکراتیکشدن تجملات» بود که نیاز به مراکز خرید و فروشگاهها را ایجاد کرد. فروشگاههای بزرگ، مکانی برای تفریح و پرسهزنی را بوجود آوردند که مشتریان میتوانستند بدون آنکه خرید کنند، پرسه بزنند، به کالاها چشم بدوزند و وقت بگذرانند.
البته تغییر در عرضهی محصولات فقط بر مشتریان اثرگذار نبود، بلکه هم از نظر بروکراتیک و هم سازماندهی درونی، فروشگاهها به عرصهای مهم برای زنان تبدیل شدند. زنان هم بهعنوان مشتری و هم فروشنده حضور داشتند و امکان رفت و آمد به فضای عمومی برای طبقهی متوسط شهری فراهم شد. بهویژه اینکه این مراکز خرید در بخشهای از شهر ساخته شدند که دسترسی به حمل و نقل عمومی راحت بود و همین امر حضور زنان را سادهتر میکرد. اگر بخواهم بهطور خلاصه بگویم، زنان در مدیریت سازمانی، نمایش محصولات، آداب و رسوم خرید و فروش مدرن نقش بسیاری داشتند.
نخستین مراکز خرید مدرن در ایران در دههی چهل پدید آمدند و ساختمان پلاسکو یکی از آنها بود. پلاسکو، یکی از نخستین نمادهای مدرنیتهی شهری ایران، در زمانی ساخته شد که ساختمان چند طبقهی بلند و دستیابی به بالای آن با آسانسور، جاذبهای جدید برای مردم ساکن در شهر تهران محسوب میشد. ساختمانی که به نقل از یکی از اهالی تهران، «وقتی از پایین به بالای آن نگاه میکردی کلاه از سر میافتاد!» این ساختمان در زمان خودش بهسرعت به «نمادی شهری» بدل شد، نمادی از مدرنیتهی شهری بهشکل یک ساختمان خاکستری با تعداد زیادی مغازهها که در چند طبقه در کنار هم قرار گرفته بودند و همین شکل پاساژگونهاش هم برای مردم جاذبه داشت. تفاوت پلاسکو با همتایان اروپاییاش در این بود که این فروشگاه از ویژگیهای زنانهی مراکز خرید اروپایی بیبهره بود و فضایی تک جنسیتی داشت. این نکته در سالهای اخیر ویژگی برجستهتری هم بود. پلاسکو در دهههای اخیر ویژگی نمادین سابقش را نیز از دست داده بود و شهرتش در مرکزی برای فروش عمدهی لباس مردانه با قیمتی مناسب خلاصه شده بود. کاربری این ساختمان در همان سالهای نخست به فروش و تولید پوشاک تبدیل شد و تا اواخر عمر ساختمان هم متعلق به صنف پوشاک بود.
زنان ویژگیهایی دارند که کنترل فضا را امکانپذیر میکند. زنان معمولا نمیتوانند به زیباشناسی فضا بیتفاوت باشند. این مساله و تمایل به امر زیبا موجب میشود به مسائل زیادی در فضایی که در آن کار یا زندگی میکنند حساس باشند. این را بارها در فضای خانگی تجربه کردهایم، وقتی که به کوچکترین ترک دیوار چشم میدوزند و یا ذرهای خاک را روی میز از دور برانداز میکنند. این نگاه جزئینگر فقط به اشیاء و فضا خلاصه نمیشود، زنان معمولا نسبت به نزدیکانشان هم بادقت نگاه میکنند، حتی نسبت به بوهای مختلف حساس هستند، این دقت وسواسگونه در بسیاری از مواقع بهسوی بقای خانواده است، بقایی که زن بهدلیل ویژگیهای بیولوژیکیاش در آن سهم عمدهای دارد.
فضاهای تکجنسیتی عمدتا از این مواهب زنانه بیبهره هستند. البته به شرطی که زنان بتوانند ویژگیهای شخصیتیشان را در حوزهی عمومی بروز دهند و صرفا زنانی مردنما نباشند. نمیتوان پیشبینی کرد که اگر زنان بخش زیادی از مشتریان و کسبهی یک مرکز تجاری را تشکیل دهند آیا آن مرکز تجاری ویژگیهای زیباشناختی برجستهای خواهد داشت یا خیر. آیا ممکن بود زنان نسبت به دهها رشته سیم برق معلق بالای سر مانکهای پاساژ یا تلمبار شدن مقدار زیادی از اجناس در راهروهای پاساژ واکنش نشان دهند؟ به نظر میرسد نگاه مردان به اقتصاد عاری از امر زیباشناختی و بیشتر منفعتگرایانه است، یعنی از فضا بیشترین بهره را ببرند، در حالیکه توجه به فضا بهمثابه جایی برای لذت، موجب میشود که نکات غیرایمن دستکم بهبهانهی ویژگیهای نازیبا نادیده گرفته نشوند. این تفاوت در فضاهای زندگی هم وجود دارد، مثال ملموس آن تفاوت خوابگاههای دختران و پسران در شکل استفاده از فضاست.
موقعیت تکجنسیتی را نهتنها در پاساژهایی مانند پلاسکو، بلکه در مدیریت شهری و بحران نیز شاهد هستیم. شهر فضایی برای زنان و مردان است و تصمیمگیری و مدیریت زنان میتواند در مدیریت آن موثر باشد. شهرهای دیگر دنیا، روی ویژگیهای مدیریتی زنان حساب ویژهای باز کردهاند، مثلا «دورا باکویانی شهردار سابق آتن در سال ۲۰۰۵ به عنوان برترین شهردار جهان به دلیل مدیریت خوبش در المپیک ۲۰۰۴ آتن انتخاب شد». یا شهردار یکی از شهرهای افغانستان خانم عزرا جعفری است، کشوری که چهرههای منفعلی از زنانش در ذهن داریم.
در اینجا منظور حضور کلیشهای و مردگونهی زنان در فضای شهری نیست که صرفا به مثابه لطف و مرحمتی به این گروه باشد. بلکه حضور زنان با ویژگیهای زنانهشان و بهرهمندی از همین ویژگیهاست که بسیاری از حوزهها مثل «اقتصاد خانواده» را سرپا نگه داشته است و قطعا میتواند در زنده نگه داشتن شهر و فضای شهریمان نیز موثر باشد. اما پلاسکو بهعنوان نماد مرکز خرید مدرنیتهی نوپا در ایران، هنوز ارزشهای تکجنسیتی و سلطهگرایانهی پدرسالاری سنتی را با خود حمل میکرد، ضمن اینکه به دلیل مدرن بودن نمیتوانست به آن ارزشهای سنتی پایبند بماند و همانگونه که بازارهای سنتی مدیریت میشوند رفتار کند.
در حالی که مراکز خرید بسیار مدرنتری در سطح شهر سر بر میکشند و در همان زمان خاک میخورند و هنوز استفاده نشده مثل ساختمانهای متروکه هستند، در پلاسکو شور و هیجانی به پا بود و علیرغم کهنگیاش رونق داشت. پلاسکو فقط مکان فروش پوشاک مصرفی نبود، پلاسکو تولید هم میکرد. همین ویژگی آن را از یک مرکز خرید مُرده خارج کرده بود، اما مانند شخصی بود که توان کار کردن دارد و اصلا به فکر سلامتیاش نیست و تمام فکر و ذهنش مشغول کار و کسب درآمد است بیتوجه به آنکه برای ادامهی این مسیر لازم است بخشی از درآمد را صرف خود کند.
امروزه مراکز خریدی که حوزهی عمومی را محصور کرده و خردهفروشان مستقل را نابود کردهاند، ترکیبی از مصرف و فراغت را عرضه میکنند و از طرفی فضاهایی هستند که در دنیای مدرن بهسادگی قابل کنترل هستند. غافل از اینکه این ساختمانهای سر به فلک کشیده که امروز بهوفور در کلان شهری مثل تهران مانند قارچ در حال رشد هستند، به زودی به تاریخ انقاضایشان خواهند رسید، اتفاق مشابهی که همتایانشان در کشورهای توسعهیافته تجربه کردهاند.
عکس: مرجان صادقی