مصرفکننده اعتباری
اگر اشیاء امروزه تحت لوای تفاوت و انتخاب عرضه میشوند، عرضهی آنها تابع اعتبار نیز میباشد. به همان صورتی که شیء به شما فروخته میشود و حق انتخاب به شما داده میشود، تسهیلات پرداخت نیز به عنوان یکی از مواهب نظم تولید به شما پیشنهاد میشود. اعتبار به طور ضمنی یکی از جمله حقوق مصرفکننده و در زمرهی حقوق اقتصادی شهروندان شمرده میشود. جامعه حذف اعتبار را سرکوب یکی از آزادیهای خود قلمداد میکند. در انگیزهی خرید، اعتبار در ردیف حق انتخاب قرار میگیرد و مکمل تاکتیکی «شخصیسازی» و افسانهسازی تبلیغاتی است. نظام اعتباری به لحاظ حقوقی، رفتاری یکسان با شیء مدل و سری دارد و هیچچیز مانع نمیشود که بتوان یک خودروی جگوار با اقساط ماهانه خرید. البته واقعیت قانونی و عرفی این است که مدل تجملی و لوکس، نقد خریداری میشود. منطق پایگاه اجتماعی حکم میکند که یکی از مزایای مدل، پرستیژ خرید نقدی باشد و الزام سررسید اقساط موجب کمبود روانی دیگری میشود که مختص شیء سری است.
از دیرباز نوعی شرم و حیا در خصوص خرید اعتباری وجود داشت و خرید نقد در زمرهی فضیلتهای بورژوایی به شمار میرفت. اما این مقاومتهای روانی به تدریج در حال کاهش هستند و در جایی که هنوز وجود دارند، بقایای ایدهی سنتی مالکیت هستند، طبقهای که به مفاهیم ارث و میراث و پسانداز وفادار است. اگر در گذشته مالکیت مقدم بر استفاده بود، امروزه عکس آن صادق است. گسترش اعتبارات به منزلهی گذار تدریجی از تمدن «احتکاری» به تمدن کاربردی است. استفادهکنندهی اعتباری کمکم میآموزد با آزادی کامل از شیء به گونهای استفاده کند که گویی «مال خودش است». شیء تقریباً همزمان با پرداخت کل قیمت آن مستهلک میشود و سررسید آخر شیء با زوالش همراه میگردد. این مساله نوعی ناامنی به وجود میآورد، امری که هرگز در مورد شیء «موروثی» مصداق نداشت. شیء موروثی متعلق به من است، خیالم از بابتش جمع است، شیء اعتباری هنگامی از آنِ من میشود که پولش را پرداخت کرده باشم: چیزی شبیه آینده در گذشته.
نظام اعتباری، شیوهای بسیار عام را برای رابطه با اشیاء در بافت مدرن روشن میکند. در واقع لازم نیست برای زندگی اعتباری، اقساط پانزده ماهه را پیش روی خود داشته باشیم. بُعد مدل و سری با تبعیت اجباری از مدل خود عامل عقبماندگی است. ما دائم از اشیاء عقبیم. اشیاء همواره موجودند و یک سال با ما فاصله دارند. بنابراین اعتبار فقط یک موقعیت روانی بنیانی را به نظم اقتصادی منتقل میکند که همان الزام جانشینی یکسان است. همانطور که «شخصی شدن» بیشتر ترفندی تبلیغاتی به نظر میرسید، اعتبار نیز نهادی اقتصادی شمرده میشود ویکی از جنبههای بنیادی جامعهی ما و یک اخلاق جدید است.
یک نسل شاهد شکوفایی مفهوم ارث و سرمایهی ثابت بود. تا نسل گذشته اشیاء تحت مالکیت کامل قرار داشتند و به کاری انجام شده جنبهی مادی میبخشیدند. خرید اثاثیه مشروط به مدتهای طولانی صرفهجویی و پسانداز بود. مردم با رویای خرید کار میکردند. زندگی مبتنی بر تلاش و کسب پاداش بود. وقتی شیء در دسترس قرار میگرفت به طور قطعی به دست میآمد و با گذشته تصفیه حساب میکرد. اما امروزه از طریق انباشت سرمایه، اشیاء پیش از آنکه به طور کامل به دست آیند در دسترس ما قرار میگیرند. آنها مجموع کار و تلاش آینده را پیشخور میکنند، «بدین ترتیب مصرف آنها مقدم بر تولید آنهاست». کسی آنها را ارث نگذاشته و کسی هم آنها را ارث نخواهد گذاشت. فرد از طریق آنها به خانواده یا گروه سنتی دیگری وصل نشده و در عوض به جمعه و مراجع اقتصادی و مالی و نوسانات مُد وصل میشود. هر ماه باید خرید و هر سال باید عوضشان کرد. پیش از این اشیاء شاهد رفتوآمد پیاپی انسانها بودند، امروزه نسلهای اشیاء با آهنگی سریع در طول زندگی یک فرد میآیند و میروند. در اقتصاد خانوادهی پدرسالار که بر ارث و ثبات مبتنی است هرگز مصرف مقدم بر تولید نیست. بر اساس منطق دکارتی نیز کار همواره مقدم بر ثمرهی کار است. اما تمدن پسانداز، دورهی قهرمانانه خود را سپری کرده و به تصویری منجر شده که در آن فرد ورشکستهی قرن بیستم محاسبات سنتی را از سر میگذراند.
امروزه اخلاق جدیدی متولد شده است. تقدم مصرف بر انباشت، فرار به جلو، مصرف سریع و تورم مزمن، صرفهجویی به کاری عبث تبدیل شده است. کل نظام به این صورت است که فرد نخست خرید میکند تا بعداً از طریق کار مجدداً همان خرید را انجام دهد. خرید اعتباری ما را به دوران فئودال بازمیگرداند که بخشی از کار از پیش به ارباب تعلق داشت. تفاوت آن این است که مصرفکنندهی مدرن به طور خودانگیخته این الزام بیهدف را میپذیرد و به آن عمل میکند. جامعه در ازای اعطای نوعی آزادی صوری به شما اعتبار میدهد، اما این شما هستید که با واگذار کردن آیندهتان به آن اعتبار میبخشید. مصرفکننده همدست نظم تولید است بدون اینکه با تولیدکننده که قربانی اوست، رابطهای داشته باشد.
نظام اعتباری بیمسئولیتی انسان را در برابر خود به اوج میرساند: کسی که میخرد کسی را که پرداخت میکند از خود دور میکند، هر دو اینها یک نفرند اما نظام با فاصلهای که به لحاظ زمانی ایجاد میکند باعث میشود که فرد از این امر آگاه نگردد. اعتبار فقط اخلاق نیست، بلکه یک سیاست است. اعتبار به اشیاء کارکردی اجتماعی و سیاسی میبخشد که قبلاً واجد آن نبودهاند. در همان زمان جهان خانگی که همواره برای گریز از اجتماع به اشیاء روی میآورد، امروزه از طریق اشیاء به سوی مدارها و الزامات اجتماعی کشانده میشود. سرمایهگذاری در امور خانگی به طور مستقیم از طریق اعتبار موجب رضایتمندی و آزادی صوری شده اما همچنان در بطن آن عواقب اجتماعی، انقیاد و تقدیر قرار دارد. وقتی اعتبار به حد نامعقول خود میرسد و تمام برنامهها به واسطهی الزامات اقتصادی مختل شود، واقعیت بنیادی نظم کنونی آشکار خواهد شد، یعنی «اشیاء هدفشان تحت تملک درآمدن و به کار گرفته شدن نیست، بلکه فقط تولید شدن و خریداری شدن است». در واقع اشیاء بر حسب نیازها و سازمان عقلانیتر جهان، ساختار نمییابند بلکه بر حسب نظم تولید و همگرایی ایدئولوژیک به انتظام درمیآیند. در واقع اشیاء شخصی به معنای دقیق کلمه وجود ندارد بلکه نظم اجتماعی تولید از طریق کاربرد چندگانهی اشیاء و با کمک شخص مصرفکننده، جهان شخصی و ذهنی او را به خود مشغول میسازد. با این سرمایهگذاری در لایههای عمیق، امکان اعتراض موثر به این نظم و گذار از آن از بین میرود.
منبع: ژان بودریار (۱۳۹۳)، نظام اشیاء، ترجمه پیروز ایزدی، نشر ثالث، از صفحه ۱۷۱ تا ۱۷۸