چرا ثروتمندان از بیماری همهگیر هراس دارند؟
والتر شیدل، نیویورک تایمز، ۹ آپریل ۲۰۲۰، مترجم: شایسته مدنی، ۱۴۳۰ کلمه
کروناویروس مانند بلاهای پیش از خودش، توانست تعادل بین فقیر و غنی را تغییر دهد. در پاییز ۱۳۴۷، [۷۲۶ خورشیدی] موشهایی که طاعون خیارکی داشتند از طریق چند کشتی از دریای سیاه وارد ایتالیا شدند. پس از چهار سال، بیماری همهگیر در کل اروپا و خاورمیانه پراکنده شد. وقتی غدد لنفاوی زیر بغل و کشالهی رانِ قربانیان متورم شد، تاولهای سیاه بدن را پوشاند، تب بالا رفت و اندامها کاراییشان را از دست دادند، ترس همه را فرا گرفت. شاید یک سوم مردم اروپا از بین رفتند.
جیووانی بوکاچیو[۱] در کتاب «دکامرون» به نقل از یک شاهد عینی میگوید: «وقتی همهی قبرها پر شد، گودالهای عظیمی در حیاط کلیساها حفر کردند و مردههای جدید را صدتا صدتا در آن گودالها قرار دادند، آنها ردیف به ردیف مانند کشتی در کنار هم قرار گرفتند.» به نقل از آنگولو دی تورا[۲]، «خیلیها مردند و همه بر این باور بودند که این پایان جهان است.»
و این تازه آغاز ماجرا بود. طاعون یک دههی بعد برگشت و به صورت متناوب تا یک قرن و نیم شعلهور بود و ادامه داشت و جمعیت چندین نسل را کاهش داد. ابن خلدون[۳]، مورخ عرب نوشت: «طاعون ویرانگر، ملتها را تخریب کرد و موجب از بین رفتن جمعیت شد و کل جمعیت ساکن جهان را تغییر داد.»
این تغییرات برای ثروتمندان نگرانکننده بود. به گفتهی یک وقایعنویس ناشناس انگلیسی، «در پی کمبود کار، افراد پَست و حقیر نیز دماغشان را برای کارفرما بالا گرفتند و به سختی میشد متقاعدشان کرد با سه برابر دستمزد کار کنند.» کارفرمایان بانفوذ همچون ملاکان بزرگ با ملکه لابی کردند تا احکام کارگران[۴] را به تصویب برسانند و به کارگران اطلاع دادند که آنها «مجبورند دستورات کارفرما را با همان دستمزد ناچیز قبلی بپذیرند.»
اما موجهای پی در پی طاعون موجب کاهش نیروی کار شد، کارگران روزمزد و مستأجران «هیچ توجهی به فرمان پادشاه نکردند»، تا جایی که یک کشیش آگوستینی، به نام هانری کینگتون از این مسئله مینالید. «اگر کسی میخواست آنها را اجیر کند، باید در برابر خواستههایشان سر فرود میآورد، زیرا یا میوهها و ذرتهایش از بین میرفت یا مجبور بود به گستاخی و حرص و طمع کارگران رضایت دهد.»
اکنون به لطف پژوهش طاقتفرسای مورخان اقتصادی میدانیم که درآمد واقعی کارگران غیرماهر در اکثر نقاط اروپا در دهههای اخیر دو برابر شده و این نتیجهی تغییر تعادل بین کار و سرمایه است. بر اساس سوابق مالیاتی که در بایگانی بسیاری از شهرهای ایتالیا مانده است، نابرابری ثروت در بسیاری از این مناطق رو به زوال است. در انگلستان، کارگران بسیار بهتر از دوران پیش از طاعون میخورند و مینوشند، حتی لباسهای خز میپوشند که قبلاً متعلق به از ما بهتران بود. در همین زمان، دستمزدهای بالاتر و اجارههای پایینتر، مالکان زمین را تحت فشار قرار داد و بسیاری از آنها نتوانستند از حق وراثت خود برخوردار شوند. از مدتها پیش و به نسبت زمانی که نخستین طاعون اتفاق افتاد، تعداد لردها و شوالیههایی که ثروت اندکی داشته باشند کم بود.
اما این عواقب معلوم نبود. برای قرنها و در حقیقت هزارهها، طاعون بزرگ و سایر تلاطمهای شدید، ترجیحات سیاسی و تصمیمگیری مسئولان را شکل داد. گزینشهای سیاسی و نتایج آن، مشخص میکند آیا نابرابری در پاسخ به چنین مصیبهایی افزایش یافته یا کاهش پیدا کرده است. و تاریخ به ما میآموزد که این گزینشها میتواند موجب تغییر جوامع در مسیرهای بسیار مختلفی شود.
با نگاه به سوابق تاریخی در سراسر اروپا در اواخر قرون وسطا، میبینیم اشراف حتی تحت فشار شدید پس از بیماری همهگیر، به راحتی زمین را واگذار نکردند. در دوران شورش دهقانی[۵] در انگلستان و در سال ۱۳۸۱، کارگران در بین خواستههایشان، خواستار حق مذاکرهی آزاد در قراردادهای کاری بودند. اشراف و باجگیران مسلح با زور به این شورش خاتمه دادند و مردم را وادار کردند به نظم قدیمی احترام بگذارند. اما آخرین بقایای الزامات فئودالی خیلی زود محو شد. کارگران توانستند با دستمزدهای بهتری قرارداد ببندند و مالکان زمین و کارفرمایان نظم موجود بین خودشان را بر هم زدند تا برای اندک کاری که مانده بود رقابت کنند.
اما در جاهای دیگر هنوز سرکوب وجود داشت. در اواخر قرون وسطی و در شرق اروپا، از پروس و لهستان گرفته تا روسیه، اشراف برای تحمیل بردگی به رعایا با هم تبانی میکردند تا نیروی کار فقیر را محدود کنند. این نتایج اقتصادی در بلندمدت، کل منطقه را تغییر داد: نیروی کار آزاد و شهرهای پررونق، اروپای غربی را به سمت مدرنیزاسیون سوق داد در حالیکه قسمت شرقی در توسعه عقب افتاد.
در نواحی جنوبیتر، سلطنت مملوک در مصر، رژیمی متشکل فرماندهان خارجی که اصالتاً ترک بودند، جبههای متحد برای حفظ کنترل شدید خود بر سرزمین و ادامهی استثمار رعایا برقرار کرد. مملوکها این جمیعت تحلیلرفته را مجبور کردند همان مالیات را چه نقدی و چه جنسی بپردازند که پیش از طاعون پرداخت میکردند. این استراتژی با اعتراض کشاورزان یا رها کردن زمینهایشان، موجب زوال اقتصاد شد.
سرکوب اغلب دیر یا زود شکست خورده است. نخستین طاعون همهگیر و شناختهشده در اروپا و خاورمیانه که در سال ۵۴۱ میلادی آغاز شد، قدیمیترین مثال است. با پیشدستی و اقدام برای تصویب احکام کارگران در انگستان به مدت ۸۰۰ سال، ژوستینین امپراطور بیزانس کارگران کمی را که «طبق عادتهای قدیمی متقاضی دستمزد و حقوق دو برابر و سه برابر بودند» توبیخ کرد و اجازه نداد «تن دادن آنها به زیادهخواهی نفرتانگیز» موجب تغییر دستمزد بازار کار شود. دو برابر یا سه برابر شدن درآمدهای واقعی که در اسناد پاپیروس استان بیزانتین مصر گزارش شده، بدونشک نشانهی این است که به فرمان او توجهی نشده است.
در قارهی امریکا، جنگجویان[۶] اسپانیایی با چالشهای مشابهی مواجه شدند. به محض اینکه کریستوف کلمب پا بر سواحل کارائیب گذاشت، وحشتناکترین بیماری همهگیر در طول تاریخ یعنی آبله و سرخک در جوامع بومی سراسر نیمکرهی غربی تلفات زیادی برجا گذاشت. پیشرفت جنگجویان با این حجم از ویرانی تسریع شد و مهاجمان خیلی سریع املاک وسیع و تمام دهکدههای مملو از کارگران را پاداشی برای خودشان در نظر گرفتند. برای مدتی کنترل شدید دستمزد توسط سلطنت اسپانیای جدید، کارگران زنده مانده از بیماری را از مزایای افزایش کمبود نیروی کار باز داشت. اما بعد از سال ۱۶۰۰ که بازارهای کار گشوده شد، دستمزد واقعی در مرکز مکزیک سه برابر افزایش یافت.
هیچکدام از این روایتها، پایان خوشی برای تودهی مردم نداشت. وقتی تعداد جمعیت پس از طاعون دوران ژوستینین، مرگ سیاه و بیماریهای همهگیر در امریکا احیا شد، دستمزدها کاهش یافت و اشراف بهشدت آن را تحت کنترل خود درآوردند. در مستعمرات امریکای لاتین شدیدترین نابرابریها ثبت شده است. در بیشتر جوامع اروپایی اختلاف درآمد و ثروت به مدت چهار قرن افزایش یافت تا در آستانهی جنگ جهانی اول قرار گرفت. فقط در آن زمان بود که موج عظیمی از تحولات مصیبتبار، نظم مستقر را تخریب کرد و نابرابری اقتصادی فروکش کرد که به جز سقوط امپراطوری روم، از زمان مرگ سیاه تا کنون دیده نشده است.
برای آنکه گذشته چراغ روشنی برای دوران فعلیِ همهگیری بیماری باشد، لازم است نسبت به قیاسهای سطحی محتاطانه عمل کنیم. حتی در بدترین حالت، کووید ۱۹ جمعیت بسیار کمتری از مردم دنیا را در مقایسه با بلایای پیشین نابود خواهد کرد و نیروی کار فعال و نسل بعدی را خیلی کمتر تحتتأثیر قرار خواهد داد. نیروی کار تا این اندازه کمیاب نمیشود که دستمزدها بالا برود یا ارزش املاک و مستغلات کاهش یابد. اقتصاد ما دیگر به زمینهای کشاورزی و نیروی کار فیزیکی متکی نیست.
هنوز هم مهمترین درس تاریخ ماندگار است. اثر هر بیماری همهگیر فراتر از زندگیهای از دست رفته و تجارت محدودشده است. امروز امریکا با انتخابی مهم بین دفاع از وضع موجود و پذیرفتن تغییر ترقیخواهانه روبروست. بحران فعلی میتواند مانند آنچه رکود بزرگ و جنگ جهانی دوم راه انداختند، اصلاحاتی در توزیع مجدد درآمد ایجاد کند، مگر اینکه منافع ریشهدار ثابت کند بسیار قدرتمندتر از این هستند که بشود بر آن غلبه کرد.
والتر شیدل استاد تاریخ دوران کلاسیک در دانشگاه استنفورد و نویسنده کتاب «همسطحکننده بزرگ: خشونت و تاریخ نابرابری از عصر سنگی تا قرن بیست و یکم» است.
[۱] Giovanni Boccaccio
[۲] Agnolo di Tura
[۳] ابن خلدون در سال ۱۳۳۲ میلادی متولد شد در عصر طاعون سیاه زندگی کرد
[۴] Ordinance of Laborers
[۵] شورش دهقانی (به انگلیسی: Peasants’ Revolt) یا خیزش بزرگ (Great Rising) در ۱۳۸۱ میلادی یکی از انقلابهای مردمی در اواخر قرون وسطی اروپا و یکی از رخدادهای بزرگ در تاریخ انگلستان است. شورش تیلور نه تنها شدیدترین و گستردهترین شورش در تاریخ انگلستان بوده بلکه انقلابی مردمی قرون وسطی بوده که به دقت مستند شدهاست.
[۶] کُنکیستادورها (به اسپانیایی: Conquistador) سربازان، کاشفان و مخاطرهجویان سدههای ۱۵ و ۱۶ میلادی بودند که در فتح تدریجی بخشهای بزرگی از قاره آمریکا و نواحی آسیایی اقیانوس آرام شرکت جستند و آن سرزمینها را تحت انقیاد امپراتوری اسپانیا در آوردند.