ماسکهای رهگذران عادی از کجا میآید؟
فرانک کوشوی، سیانس اومن، ۲۴ آوریل ۲۰۲۰، مترجم: شایسته مدنی، ۳۱۹۰ کلمه
در خیابان، فروشگاه، در خودرو… با وجود مشکلاتی که در تأمین ماسک وجود دارد، ماسکی که روی صورت رهگذران است از کجا میآید؟ اگرچه برخی از فرانسویان از استفاده از ماسک صرفنظر کرده و آن را در اختیار کارکنان بهداشت میگذارند، کسانی هستند که برای مراقبت از خود و دیگران به استفاده از آن متوسل شدهاند. جامعهشناسی به نام فرانک کوشوی در این باره تحقیق کرده است.
با پژوهشگرانی در دانشگاه تولوز، نیس و دانشکده معادن پاریس، پژوهشی درباره استفاده از ماسک در دوران همهگیری انجام دادهایم. آژانس تحقیقات ملی از آن حمایت کرد. فراخوانی برای پاسخگویی توسط سه روزنامهی بزرگ اعلام شد. این پاسخها در اوج بیماری همهگیر و کمبود ماسک جمعآوری شده است (بیش از ۲۵۰۰ پاسخ تفصیلی فقط بین ۳ تا ۱۰ آوریل در کل فرانسه به دست آمده است).
در اینجا میخواهم نگاهی اجمالی دربارهی خوانش جامع ۷۰ پاسخ کامل داشته باشم که از ساکنان اوت-گارون جمعآوری شده است. خودم را محدود به سوالی میکنم که همچنان در رسانهها و گفتگوها مطرح میشود و تا کنون پاسخ اندکی به آن داده شده است: «ماسکها از کجا میآیند؟» چگونه است که از آغاز بیماری همهگیر، دولتها، کارکنان بهداشت، رسانهها و شهروندان عادی هر روز بابت کمبود ماسک برای بیماران، کارکنان بهداشت، مشاغل ویژه و در معرض انتشار تأسف میخوردند در حالی که همزمان شاهد این هستیم در خیابانها توزیع همین ماسکها تا چه اندازه آسیبپذیرترین افراد را ناتوان کرده است. هانریت، بازنشسته ۶۳ ساله با تأمل میپرسد: «آنچه مرا غافلگیر میکند افراد زیادی هستند که ماسک زدهاند. چرا این کار را انجام میدهند در حالی که ظاهراً ماسک برای کادر درمان ضرورت دارد؟»
کسانی که ماسک دارند و آنهایی که ندارند
پیش از پاسخ به سوال هانریت، باید توجه داشت که با دو گروه مخالف مواجه هستیم، آنهایی که ماسک میزنند و کسانی که ماسک نمیزنند. با اینکه بیماری همهگیر در یک واکنش دفاعی تقریباً همگانی موجب اتحاد مردم میشود، آنچه امیل دورکیم، جامعهشناس فرانسوی، وجدان جمعی نامید، اما ماسک زدن نوع جدیدی از نابرابری اجتماعی را به وجود میآورد. این نابرابری که در چهرهی همه دیده میشود، حادتر است، به بیان دقیقتر، برخلاف نابرابریهای کلاسیک در درآمد، مسکن و بهداشت که مهمتر و ضروریتر هستند و کمتر در فضای عمومی دیده میشوند، این نابرابری کاملاً مشهود است. درس نخست اینکه به نظر میرسد هیچکدام از پاسخگویان ما از این نابرابری غافل نیستند، کسانی که به تماس ما پاسخ دادند احتمالاً کسانی هستند که این بیماری را جدی گرفتهاند. این نشان میدهد آنها به طور خاص نسبت به توزیع عادلانه منابع حساس هستند. اکنون ترس و اضطراب گستردهای بهویژه در میان زنان مسن ایجاد شده است. ماری ۷۵ ساله و بازنشسته میگوید: «من واقعاً میترسم.»
پس چرا بعضی ماسک نمیزنند؟ به نظر میرسد بخشی از مردم به آن علاقه ندارند، ماریت، ۶۰ ساله که تکنسین ارشد است میگوید: «من فقط وقتی مجبور باشم ماسک میزنم، من وقتی هوا سرد است، شال گردن را هم نمیتوانم تحمل کنم! وقتی چیزی روی صورتم باشد احساس خفگی میکنم. فکر نمیکنم خیلی فایده داشته باشد، واضح است که نباید تو صورت دیگران سرفه کرد، اما داشتن پوزهبند تمام وقت دیوانهکننده است، اگر به کسانی که ماسک میزنند اطمینان خاطر میدهد، خب بزنند.» ماریت به رغم ادعای بیمحابایش، خطر ابتلا به بیماری را انکار نکرده و نگاه متداولی که در مواجهه با کمبود هست در پیش گرفته و به یک دلیل میرسد. استراتژی گفتمانی اکثریت، انتقاد از دولت است. این استراتژی دو مؤلفه دارد. استدلال نخست، اعتماد به اقدامات پیشگیرانه از جمله فاصله اجتماعی است. ایون ۷۰ ساله و بازنشسته میگوید: «من ماسک ندارم و اهمیتی نمیدهم. فکر میکنم فاصله اجتماعی کافی است». سیلوی ۶۲ ساله که او نیز بازنشسته است میگوید: «فقط سوپرمارکت میتواند خطری ایجاد کند، اما اگر در ساعات مشخص آنجا بروید، خریداران معدودی را میبینید و تماس چندانی نخواهید داشت». استدلال دوم بر این نکته تأکید دارد که اگر از ماسک استفاده درستی نشود مشکلساز است. کلمانس مدیر محصولات تلفن همراه و طراح سایت که ۲۸ سال دارد میگوید: «اگر به طور صحیح استفاده نشود، محافظ مؤثری نیست، من چندین بار به ماسک دست زدم تا آن را جابجا کنم، عینکی هستم و هربار که نفس میکشم، چیزی نمیبینم چون شیشه عینک را بخار میگیرد».
توجیه مکرر برای عدم ترجیح استفاده از ماسک، شکلی از میهندوستی و نوعدوستی است: ماسک نزدن نوعی فداکاری به نفع کادر درمان است تا این وسایل کمیاب برای آنها بماند. میریل، پژوهشگری ۴۵ ساله میگوید: «من تلاشی برای تهیهی ماسک نکردم، در حالی که کارکنان بیمارستان به آن نیاز دارند.» ماری معلم و محقق ۵۳ ساله به ما میگوید: «من دنبال ماسک نرفتم چون به نظر میرسد برای کارکنان بخش بهداشت ضروری باشد.» سوفی، ۴۰ ساله که مدیر بخش تجاری است همین نظر را دارد: «من سعی نکردم ماسک تهیه کنم چرا که فکر کنم اولویت با من نیست، این که کادر درمان و پزشکان تجهیزات نداشته باشند، مسئله مهمی است.» باستین، دانشجوی ۱۸ ساله که بیمهابا نظرش را بیان کرده و از مفاهیم کاملاً مبهم مقامات سیاسی ابراز نفرت میکند، میگوید: «فکر میکنم با توجه به کمبود، ماسک باید برای کسانی گذاشته شود که در معرض خطر هستند، کسانی که به کارشان در بخش حمل و نقل عمومی ادامه میدهند و غیره. بنابراین لازم است استفاده از ماسک آخرین دستاویز برای کسانی باشد که علیرغم این همهگیری کار میکنند و برای کادر درمان بگذاریم.»
البته اتفاق میافتد که این روحیه نوعدوستی به شکل واگذاری خاصی در مقابل این کمبود بیان شود. ناتالی کارمند اداری ۳۶ ساله میگوید: «دوست داشتم یکی داشته باشم، اما پس از شروع قرنطینه دنبال آن نرفتم زیرا همهی رسانهها نسبت به کمبود ماسک برای کادر درمان هشدار میدادند.» همینطور ویولت، متخصص امور رایانه که ۵۷ سال دارد به راحتی گفت: «فکر میکردم قبل از قرنطینه تهیه کنم اما این کار را نکردم تا نکند با انبار کردن آن باعث کمبود شوم.» نوعدوستی میتواند ماحصل تلاشهای ناموفق باشد: میشل، یک منشی ۴۵ ساله که در مرخصی طولانیمدت به سر میبرد میگوید: «نتوانستم پیدا کنم، از داروخانهی من پیش از قرنطینه دزدی شده بود و در خودم ندیدم از کادر بهداشت و درمان بخواهم بخشی از سپر خود را که به سختی پیدا میکنند به من بدهند.» به افتخار میشل از عبارت «نوعدوستی تحمیلی» استفاده میکنیم، کسی که در معرض خطر است و چند بیماری خودایمنی و التهابی از جمله یک بیماری ریوی بسیار ناتوانکننده دارد و سالهاست رنج میبرد.
بیشتر اوقات انتخاب نداشتن ماسک با رنج همراه است که به خاطر عدم دسترسی به منبع، این رنج تحمیل شده است، دومینیک ۵۶ ساله که کارمند بخش خدمات است با افسوس میگوید: «من ماسک ندارم برای اینکه در داروخانهها پیدا نمیشود.» انجل بازنشستهی ۶۳ ساله میگوید: «من از داروخانه خواستم بخرم اما موفق نشدم.» این نوع مشاهدات بهطور کلی ناامیدانه و بدون ترشرویی است حتی اگر گاهی به نوبهی خود بر انصراف از تهیهی ماسک اصرار داشته باشد، که مستلزم پذیرش کمبود است، اما مرتباً امید دارد اوضاع به سمت تأمین ماسک و فراوانی تغییر کند، جورجت ۷۰ ساله که بازنشسته است میگوید: «من از داروسازم پرسیدم که آیا در انبار ماسک دارد یا خیر و در مقابل پاسخ منفی او بدون هیچ مشکلی خداحافظی کردم، چندین بار این جمله را شنیدم که اولویت با کادر درمان است!»
محکوم کردن کسانی که ماسک میزنند
هرچند دلایل متعددی برای نداشتن ماسک وجود دارد که کمابیش از سر عدم انتخاب یا حمایت است، موقعیت «ماسک نداشتن»، بیاعتمادی خاصی را در مقابل کسانی که برعکس ماسک تهیه کردهاند ایجاد میکند. این بیاعتمادی اشکال گوناگونی دارد.
با توجه به اینکه اولویت استفاده از این وسایل پزشکی باید در اختیار بیماران و کادر درمان باشد، استفادهی روزمره از ماسک به نام نوعدوستی محکوم است. آنتوانت ۶۱ ساله و مدیر املاک و مستغلات میگوید: «بعضی برای مراقبت از خودشان ماسک میزنند و با توجه به کمبود ماسک، این شوکهکننده است.» اولویت دادن به داشتن ماسک، در این شرایط حاد محکوم است و استفاده از آن در شرایطی است که در بهترین حالت بیفایده و در بدترین حالت بیملاحظگی تلقی میشود. ماریت با افسوس میگوید: «من متحیرم از کسانی که کادر درمان نیستند اما با ماسک اتاق عمل در خیابان رفت و آمد میکنند.» ویکتور ۳۹ ساله که کمک پرستار است با نگرانی میگوید: «بعضی به محض خروج از خانه و در سوپرمارکت هم ماسک میزنند در حالیکه برخی از کارکنان بهداشت کمبود ماسک دارند.» کاپوسین که مسئول یک مرکز اجتماعی است و ۴۷ سال دارد میگوید: «واقعاً تعجب میکنم وقتی افرادی را میبینم که ماسک FFP2 زدهاند تا در پیادهرو قدم بزنند یا آن را بالای سر روی موهایشان گذاشتهاند.» یکی از رفتارهایی که بیشترین سرزنش را به همراه داشت و زیاد تکرار شد و برخورد شدیدی در پی داشت را در مثالی میآوریم که در نقل قول سوفی مطرح شده است، سوفی ۴۰ ساله و مدیر بازرگانی است: «افرادی در خودروهایشان ماسک زدهاند، آنها فراموش کردهاند رانندگی برایشان یک مرحلهی گذرا است و بهتر است وقتی برای شناختن عابر پیاده منتظر هستند، تا حد امکان کمتر به ماسک دست بزنند.» والری، ۴۲ ساله که عصبشناس است عصبانی و متعجب بود از اینکه: «افرادی را میبینم که ماسک را موقع خرید کردن میزنند در حالی که تعداد آن کم است. این در حالی است که افرادی در خط مقدم جنگ هستند و این وسیلهی محافظتی و حیاتی را ندارند و هستند کسانی که برای به گردش بردن سگشان در حالی که کسی در اطرافشان نیست، این ماسک را زدهاند. مگر اینکه این افراد آلوده به ویروس باشند (که اصلاً نباید بیرون بیایند) در غیر این صورت باید از خودشان خجالت بکشند.»
بیاعتمادی مانند سوءظن و حسادت، فداکاری کمتر و نفع شخصی آن بیشتر است. این سوءظن مربوط به بازار سیاه و اختلاس احتمالی ماسکهای مربوط به پرسنل پزشکی است. این ادعا ممکن است بر اساس مشاهدات مستقیم باشد مانند آنچه ایزابل یکی از کارمندان بانک که ۵۷ سال دارد به ما گزارش داد و دربارهی «دو فرد میانسال بود که داروخانه از دادن ماسک به آنها امتناع کرده بود و آنها سعی کرده بودند ماسک را با قیمت بالاتر از پزشک خارج از داروخانه بخرند.» اما سوءظنها دربارهی بازار سیاه عموماً در مورد حسابهای دست دوم است که در موارد نادری اتفاق میافتد که افراد مهم به مطبوعات گزارش کردهاند مانند «داستان داروسازانی که ماسکها را زیر میزی و به قیمت غیرقانونی فروختهاند.» برتراند که طراح است و ۳۶ سال دارد یکی از پاسخگویانی است که به شکل غیرمستقیم به این شایعه اشاره کرد: «تلفنی و از طریق یکی از بستگانم فهمیدم که کارکنان بیمارستان برای خانواده و دوستانشان، ماسک به سرقت بردهاند. این واقعاً تأسفآور است. این کار اصطلاح قهرمانان برای کادر پزشکی را از چشم من انداخت.» البته این سوءظن برای عرضهی نامشروع ماسکها را کمتر میتوان اثبات کرد و بیشتر به صورت فرضیهی محتمل باقی میماند. همانطور که این واکنش برتراند این را نشان میدهد: «من سعی میکنم به خودم بگویم کسانی که در خیابان ماسکهای پزشکی زدهاند به داشتن بیماری مشکوک هستند یا بیماریهای زمینهای دارند یا افراد سالمی هستند که در حال رفتن به محل کار هستند یا حتی در بخش خدمات عمومی کار میکنند. اما میدانم تنها بخشی از این فکرم واقعیت دارد، اکثریت این افراد فقط ترسیدهاند و به شیوه کم و بیش غیرقانونی یا احتکار تجهیزات بیمارستانی یا خرید قانونی و به شکل زیرمیزی، این ماسکها را تهیه کردهاند در حالی که میبایست برای افراد واقعی نگهداری میشده.»
پشت این سوءظن، حسادت نیز وجود دارد که هیچکدام از پاسخگویان بیچارهی ما جرأت ندارند مستقیماً بیان کنند اما کسانی که ماسک میزنند اغلب این را احساس کرده و به ما گفتهاند، آنتوانت ۶۱ ساله که مدیر املاک و مستغلات است میگوید: «بسیاری به من حسودی میکنند در حالی که این ماسک مرا از ویروس کرونا محافظت نمیکند اما اگر سرفه کنم از کسی که همراه من است محافظت میکند.» اعتراف آنتوانت به طرف مقابل ماسک اشاره میکند: آیا سوءظن علیه دارندگان ماسک مشروع است؟ آیا کسانی که ماسک میزنند ممتاز یا غاصب هستند؟ آنها این امتیازشان را از کجا میگیرند؟ آیا این ناشایست است؟ فهرستی از موجودی ماسکها، پاسخگویی دقیق به سوالاتی را فراهم میکند که تنها فرضیات کسانی است که از داشتن این وسیله محرومند.
منشأ ماسکهایی که توسط شهروندان عادی استفاده میشود
منبع تأمین این وسیله گوناگون است و جدا از احتکار و قاچاقی است که برخی پاسخگویان سعی کردند کمابیش آن را اثبات کنند. بدون شک این احتمال وجود دارد کسانی که به صورت غیرقانونی ماسک تهیه کردهاند جزو پاسخگویان ما نباشند. همچنین توصیه میشود پیش از در نظر گرفتن منابع غیرقانونی به منابع قانونی بپردازیم که ظاهراً بیشمار هستند.
منبع اول پیشبینی و دوراندیشی است. بعضی از افراد پیش از دیگران و حتی پیش از دولت، این بیماری همهگیر را پیشبینی کردهاند و کاملاً قانونی جوانب احتیاط که فکر میکردند درست است پیش گرفتهاند، کمی شبیه کسی که وارد بازار بورس سهام میشود و با بهرهگیری از اطلاعات، موقعیتی را پیش میگیرد که امیدوار است در نهایت سودآور باشد. فرانسواز، پرستاری ۵۱ ساله با افتخار گفت: «من ماسکها را درست اواخر فوریه از فروشگاه کاردستی خریدم، درست وقتی فهمیدم دولت دروغ میگوید و فرانسهای وجود نخواهد داشت.» آدریان که ۳۷ سال دارد و بیکار است میگوید: «من ماسک FFP1 را پیدا کردم و به سه برابر قیمت خریدم، بهتر از هیچ است.» بونوا، ۴۲ ساله که کارگر صنعتی است به ما گفت: «من قبل از بحران در فرانسه و وقتی بیماری در ایتالیا پیش رفت، ماسک را اینترنتی خریدم. به نظرم طبیعی بود که همهگیری به فرانسه برسد، من کلاً ده ماسک FFP2 خریدم که اگر کسی در خانه بیمار شد داشته باشیم و بیست تا ماسک جراحی که از آن برای خرید کردن استفاده میکنیم.» این رفتار دوراندیشانه را به سختی میتوان سرزنش کرد چرا که معادل ویژگی فردی است که رفتار بازاندیشانه دارد، مقامات را بابت عدم استفاده از ماسک سرزنش میکند و همچنین با ماسکهای خانگی، تعداد ماسکها را اضافه میکند: «ما با پارچههایی که در خانه داشتیم ماسک درست کردیم، چون به نظر من ماسک برای مدتها اجباری خواهد بود، دستکم تا زمانی که دارویی ساخته شود که بتواند خروج بیماران از بخش مراقبتهای ویژه را تسریع کند.»
تأمین منبع دوم، تبدیل بدبختی گذشته به خوشبختی نسبی امروز است، وقتی ماسکهای مانده از همهگیری قبلی به درد بحران کووید ۱۹ میخورد. البته زمانبندیها بسیار متغیر هستند. گیزل، زن خانهدار ۴۶ سالهای به ما گفت: «من شش ماسک طبی دارم که سیزده سال پیش پس از آنفولانزای شوهرم نگه داشتم و هر وقت مریض میشدیم در خانه استفاده میکردیم، هرچند میدانم این تعداد کافی نیست.» لوئیس که مهندس هواشناسی است و ۶۱ سال دارد گفت: «من از دورهی سارس در سال ۲۰۰۳ یک ماسک FFP2 داشتم.» شارلوت که مشاور برنامهریزی شهری است و ۵۵ سال دارد اضافه کرد: «پسر من در سال ۲۰۰۹ آنفولانزای H1N1 گرفت و برای من از آن زمان چند ماسک باقی مانده بود.» کریستین که کارگر خانگی است و ۴۴ سال دارد میگوید: «من اواخر ژانویه یک جعبه ماسک خریدم چون مریض شده بودم و دکتر به من اجازه داد سر کار بروم با اینکه هنوز واگیر داشت.» شارلوت بر شغلش تأکید دارد، انگار میخواهد به ما بگوید برخی از رهگذارن ماسکدار که مظنون به دزدی و احتکار هستند ممکن است از کادر درمان باشند: «من در خانه دیگران کار میکنم، ماه آوریل کارفرما به من چند ماسک داد، این تازه شروع کار است.» شارلوت همچنین به ما میگوید که ذخیرهی ماسکها دائماً در حال تغییر است؛ کمبود دیروز ممکن است فردا برطرف شود.
منبع سوم برای تأمین ماسک از طریق ذخیرهی کشوها و کمدها و شامل کشف ماسکهای قدیمی است. آخرین حربه جمع کردن ماسکهایی است که اغلب برای استفادهی دیگری به جز مبارزه با میکروبها و ویروسها طراحی شده بودند به این امید که بتوانند نقشی هرچند کوچک در برابر ویروس کرونا ایفا کنند. ماسکهای کاردستی نیز پیدا و بازگردانده شدند. «ما ماسک را بین وسایل کاردستیمان پیدا کردیم و از آن استفاده کردیم»، «من امروز دو تا ماسک کاردستی قدیمی پیدا کردم و از همانها برای خرید رفتن استفاده کردم»، «من از ماسکهایی استفاده کردم که سال ۲۰۰۳ از یک فروشگاه صنایع دستی خریده بودم، اینها مال زمانی است که نجاری میکردم»، «ما یک جعبه ماسک FFP2 داشتیم که دو سال پیش از فروشگاه صنایع دستی خریده بودیم»، «مادرم ماسکهای FFP2 را از زمانی داشت که صابون درست میکرد.» پشت این ماسکها که ظاهراً برای افراد خاص است، ما اغلب محافظهای از مد افتاده و نامناسب ناشی از محرومیت را کشف کردیم که در عالم ماسکها چیزی جز کیسههای آرد مملو از نخاله نبود، اینها کسانی بودند که با افتخار در شهر قدم میزدند تا شرم و اندوهی که هنگام مواجهه با بدبختی احساس میکردند، بپوشانند.
آخرین منبع دسترسی به ماسکها مربوط به افرادی بود که خودشان یا به کمک کادر بهداشتی به این منبع دسترسی دارند، چیزی که میتوان «نوعدوستی مصنوعی» نامید. یعنی نوعی دلسوزی خلافکارانه، در حالی که ماسکها برای استفادهی افراد متخصص درنظر گرفته شده، به کسانی داده شود که یا محبوب هستند یا بیمار و ناتوان. ویکتور بلافاصله پس از اعلام منبع ماسکها گفت: «مادرم ماسکها را از مدرسهای آورد که در آن تدریس میکند.» کلمانس که ۲۸ سال دارد و خدمات تلفن همراه ارائه میکند گفت: «مادر شوهرم به من ماسک داد، او از بچهها مراقبت میکند و سازمانی که در آن کار میکند به او ماسک داده بودند.» یا «بعد از مشورت با پزشکم، او به من یک ماسک داد» یا «ماسکهایی که دارم پزشک معالجم به من داد بعد از اینکه دخترم به ویروس مبتلا شده بود، بیمارستان هیچ ماسکی نداشت اما پزشک در مجموع پنج ماسک به من داد.»
آنچه در این توصیفها قابلتوجه است، بدست آوردن ماسک از منبع پزشکی است، افراد برای توجیه تملکشان، مراقبت را بهانه میکنند، توجیهی که میتوان آن را امتیاز غیرضروری توسط مردمی بدگمان دانست. کلمانس در ادامه توضیح میدهد: «من فقط یکبار از ماسکم استفاده کردم، مجبور بودم برای معالجهی بیماریام به بیمارستان بروم و تزریق انجام بدهم. مادرشوهرم به من ماسک داد چون در این شرایط رفتن به بیمارستان خیلی کار مطمئنی نبود. البته واقعیت این است که احساس بدی داشتم وقتی ماسک زده بودم آن هم در مقابل پرستارانی که برای محافظت از خودشان ماسک نداشتند. من وقتی میبینم افراد در خیابان راه میروند و ماسک میزنند، اذیت میشوم.» به شکل مشابه اُرِلی میخواهد به صحبتهایش اضافه کند، انگار نیاز دارد از خودش دفاع کند: «فقط دخترم از این ماسکها استفاده میکند، چون به ویروس مبتلا شده است و برای اینکه ویروس را در خانه پخش نکند ماسک میزند.»
همانطور که میبینیم در بخش زیادی از این اعترافات، حس گناه، تقصیر، مراقبت و انعطافپذیری وجود دارد. شاید دولتها باید ویژگی بسیار حساس این مسئله را جدیتر بگیرند و قبل از بیان مواضعی که صرفاً بر اساس محاسبات مدیریتی است، دوباره آن را بازنگری کنند. مسلماً بخشی از ماسکهایی که در فضای عمومی دیده میشود از بخش بهداشت و درمان خارج شده است، گویی قربانیان کمبود، از کمبودی شکایت دارند که خود آن را تغذیه میکنند. اما متوجه شدیم احتکار و دزدی به دلایل محافظتی و از سر دلسوزی، عشق و ترحم و سهیم شدن در یک معضل مشترک بشری ایجاد شده است که در دوران بحران به شدت به آن نیاز داریم. بنابراین به جای تقویت سوءظن، حسادت و ناراحتی، بدون شک بهتر است در آینده سلامتی و پیدایش اشکال اجتنابناپذیر همبستگی را پیشبینی کرده و این نوع هجوم را در محاسبات مدیریتی لحاظ کنیم. این پیشبینی نه تنها برای مبارزه با بیماری بلکه برای حفظ پیوند اجتماعی ضروری است و بدون آن مبارزه سختتر خواهد شد.